از اون شبی که من تورو توی استوری دلارا دیدم، من یه نوجوون گم شده بودم. آدمی بودم که با یه پرورش نصفه و نیمه فرستاده بودنش این ور دنیا. تنها رابطه ی منطقی که به عمرم دیده بودم رابطه ی پدر و مادرم بود که از وقتی که من یادم میاد یک رابطه ی کهنه و روزمره بود. اون روزی که ازت خواستم که با من باشی هنوز همون نوجوونی بودم که نمی فهمیدم. این رو نمیفهمیدم که بودن تو توی لیست فیوریت کانتکت هام کافی نیست. این که تو به شوخی ازم بپرسی که یه تتویی رو به اسم تو میزنم و من حاشیه برم قابل قبول نیست. این که حرف با هم تو یه خونه زندگی کردن بکنیم ولی من همیشه تفره برم درست نیست. تو همه ی این موقعیت ها من اونقدری دوست داشتم که همه ی این کار ها رو برات به چشم به هم زدنی بکنم ولی درک این رو نداشتم که توی رابطه بودن یعنی چی.

توی تمام عمرم مثل همون نوجوون دویده بودم تا تایید دخترای توی زندگیم رو بگیرم. حالا که توی رابطه بودم همچین اجازه ای به خودم نمیدادم و فشارش رو تحمل میکردم و گردن اظطراب مینداختم. وقتی هم تو ازم تعهد بیشتر میخواستی سریعا واکنش نشون میدادم چون به خودم شک میکردم که نکنه جایی دنبال تایید کسی غیر از تو رفته باشم. اینا از سر بی تعهدی یا دوست نداشتن نبود. اینا افکار ناخداگاه یه نوجوون بودن بود که نمیدونست اولویت های زندگیش باید کجا باشن. همون نوجوون هیچ وقت به ذهنش خطور نکرد که توی یه شهر دیگه زندگی کردن از مهم ترین آدم توی زندگیش یه مشکل خیلی بزرگه. هیچ وقت نفهمید که توی هفته دوبار دیدن این آدم اونم طبق یه برنامه ی از پیش مشخص شده بازم از ذهنیت بچگانش میاد. هیچ وقت نفهمید که توی موقعیت های اجتماعی قرار نگرفتن با مهم ترین آدم زندگیش باعث میشه رابطشون رشد کافی رو نکنه. نوجوون نفهمید که چه کسایی ارزش حذف شدن رو دارن. نوجوون هیچ وقت نفهمید مهم ترین آدم زندگیش کیه.

به قول تو شخم زدن گذشته فایده نداره. توی مدتی که گذشت بعد از دیدن رابطه ی درسا و محمد٫امیر و ماهور٫ نیما و نیوشا و بقیه ی آدمای زندگیم تازه فهمیدم که من کجا موندم و مهم ترین آدم زندیگم کیه. تازه فهمیدم که میخوام بقیه ی عمرم رو با تو بگذرونم و چه بهایی حاضرم بابتش بدم.

امیدوارم تونسته باشم افکار کج و کوله ی من نوجوون رو که حالا یه ذره بزرگ شده رو برات توضیح بدم. تو همیشه مهم ترین آدم زندگیمی و درای زندگیم به روت بازه.

پارسا




پ.ن این عکس ها رو توی این چند سال نگه داشته بودم برای سالگرد سوممون. ببخشید که چند روزی دیر شد.

111111